جدول جو
جدول جو

معنی زره پیچ - جستجوی لغت در جدول جو

زره پیچ(زَ رَهْ)
به لغت زند و پازند بمعنی زمستان باشد که در مقابل تابستان است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هزوارش ’زرپن’، ’زرپون’، پهلوی ’زیمستان’ زمستان... بنابراین زره پیچ مصحف ’زرپین’ است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زره پوش
تصویر زره پوش
زره پوشیده، کسی که زره بر تن کرده، زره دار، در امور نظامی وسیلۀ نقلیه ای که از صفحه های محکم فلزی پوشیده شده و گلوله به آن اثر نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
چرخ. حرکت دورانی. گردش بدور خود. پیچش و گردشی بسان حرکت چرخ. حرکتی چرخ مانند:
برآمد برآنسان که ناسود هیچ
بدان چرخ پیچان بصد چرخ پیچ.
نظامی (از آنندراج).
عالم هیچکس بهیچش کشت
چرخ پیچان بچرخ پیچش کشت.
نظامی (هفت پیکر).
که چون دارم این داوری را بسیچ
چگونه دهم چرخ را چرخ پیچ.
نظامی.
رجوع به چرخ شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 241هزارگزی جنوب کهنوج و3هزارگزی باختری راه مالرو انگهران، جاسک، مردم این ده 25 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نوعی از پیچ، دستار، و آن چنان باشد که یک پیچ از دستار تاب داده حلقه وار بطرف گوش و گردن می آویزند و آن را مرگ پیچ از آن نامند که دارندۀ آن خود را از غایت شجاعت گرفتار مرگ میداند، و این معمول بهادران است. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
گیره ای است که دهنش با پیچ بسته و باز میشود. فلز را برای سوهان کردن به دهان آن گذاشته با پیچ محکم میکنند و آن سه قسم است: دستی و میزی و پایی. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(تَهْ)
کلاهی که در زیر عمامه پوشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ یِ سِ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 58000 گزی شمال خاوری گنبد و کنار راه فرعی گنبد به مراوه تپه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 155 تن. آب آن از رود خانه آجی و محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زور پیچ
تصویر زور پیچ
پیچش در شکم، دل پیچه
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که زره پوشیده، آنکه با زره مجهز است و گلوله های معمولی بدان اثر نکند کشتی زره پوش، تانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر پیچ
تصویر پر پیچ
پر غم، پر اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرد پی
تصویر زرد پی
نسج فیبری و محکمی که عضله را به استخوان میپیوندد رباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره پوش
تصویر زره پوش
کسی که زره بر تن کرده، تانک
فرهنگ فارسی معین
بی ارزش، بی محتوا، ناقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
بیرون از خانه، نزدیک خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
بز ده ساله
فرهنگ گویش مازندرانی